به پیش روم
به ریشه سبز
فرهنگ ایرانی نگرم
به آن طلوع دوباره
اصالت و بالندگی نگرم
به آن محبت نیکو
و سرشت دل آرا رسم
( دل آرا شرکاء )
دلارا شرکا شاعر زن ایرانی
Iranian female poet Delara Shoraka
Iranian female poet Delara Shoraka
مایوس شدم و نا امید
ندایی در درونم دمید
بر صبر و امید
تا که طلوع کرد
صبح سپید
باز نور شادی
در درونم درخشید
دیدم آن خورشید
که بر روزهای
دل آرا تابید
( دل آرا شرکاء )
رفته بودم
به معبد زیگورات چغازنبیل
دیدنی ها داشت آن بنا
و خشت و کتیبه های قدیم
هریک سخن ها می گفت
با زبان بی زبانی
گویی که دیروز
آن مردمان می زیسته اند
با آن فراز و نشیب قدیم
اکنون قدم بر می دارد دل آرا
بر آجر فرش آن معبد دل آرا
( دل آرا شرکاء )
دل من گرم است
به نسیم دل آرای کوه هایت
دل من گرم است
به نسیم دریاچه های زیبایت
دل من گرم است
به خاک سرسبز و پر بارت
دل من گرم است
در هوای پاکت
ای ایران
ای ایران دل آرا
ای سرزمین پهناور آرزوها
( دل آرا شرکا )
shoraka
av;h
ساخقشنش
Iranian female poet Delara Shoraka
شعر ناب دل آرا شرکا
کشف رود
هان
چه بر تو گذشته
در این ایام
خشک گشتی
و به جای آب زلال تو
جاری شد
پساب فاضلاب
شهری و صنعتی
و نخاله ساختمانی
در کتابی خواندم گذشته تو
که روزی تو
بودی
مایه حیات عابران
و در دل تو
زندگی می کردند
انواع ماهی ها
و لاکپشت های فراوان
با آن محیط زیست آرام
امید است
که شاید روزی برسد
که تو
باز پاک و زلال
جاری شدی
در بستر دل آرای خود
با زندگی های فراوان
( دل آرا شرکاء )
دیدم از دور
رودخانه بزرگ
سفید رود
متعجب بودم
از چهره درهم رود
پر گِل و آلوده بود
شاید در طی مسیرش
بر او ماجراها رفته بود
نگریستم به افق
و کردم آرزو
باز سفیدی دل آرای
آن رود
( دل آرا شرکاء )
دلارا شرکا شاعر زن ایرانی
شاعر زن ایرانی دلارا شرکا
می خواندم داستانی که حکایت داشت
از لحظه شروع حمله مهاجمینی به قصری
در آن قصر زیبا
زنی بود مسئول کودکان
که از قبل آموزش داده بود به آنان
در هنگام حمله مهاجمان
آرام و خرامان
بگریزند از کاریز کنار قصر
و خود را پنهان کنند در میان مردمان
تا شاید نجات دهند جان
در نهایت مهاجمان ستمگر
و تنگ نظر و مال اندوز
گرفتند و کشتند و شکنجه دادند
مردان شهر، در آن روز
و تعدی کردند به زنان و دختران
و بردند به اسیری و بردگی نوجوانان
و شدند صاحب زمین
و آبادی دل آرای آنان
و شدند مالک ثروت و جان آنان
سراسر داستان بود
خواری و رنج و خفت آنان
که اشاره می کرد
به بی فکری و راحت طلبی
و خوش خیالی
و بی تدبیری آن مردمان
که عاقبت شدند کشته
و اسیر و برده مهاجمان
( دل آرا شرکاء )
Delara shoraka
شاعر دلارا شرکا
ساخقشنش
av;h
auv
Iranian female poet Delara Shoraka
دلارا شرکاء شاعر زن ایرانی
در لباس
با شکوه و دل آرا
می نگریستم
به آن دشت پهناور
به آن آبادی
و آن مظهر پاکی
و آن صلابت
من دخت ایرانم
با اصالت
و نجیب و دل آرا
( دل آرا شرکاء )
شاعر زن محبوب ایرانی دل آرا شرکا
آرام و خرامان
میرفتم بالا از آن پله ها
آن پله های موفقیت و شکوفایی
در عصری طلایی
می نگرسیتم آن آثار
باقی مانده از تخت جمشید
در آن طلوع خورشید
که با من می گفت
می توان بهترین بود دل آرا
در هر زمان و جای که هستی
( دل آرا شرکاء )
Iranian female poet Delara Shoraka
شعر ناب دل آرا شرکا
شاعر زن ایرانی دلارا شرکا
شعر بسیار زیبای تخت جمشید
دلارا شرکا شاعر زن ایرانی
ایرانم ای وطنم
می کشمت به زیبایی
می بینمت در شکوفایی
در خاک ارزشمند تو
می تپد هشتاد میلیون قلب ایرانی
هم غنی و وسیع و دل آرایی
هم شکوهمند و سزاواری
ایران ای همه شکوه و افتخار من
همیشه باشی برقرار
همیشه باشی در اقتدار
( دل آرا شرکاء )
Iranian female poet Delara Shoraka
شعر ناب دلارا شرکا
دلارا شرکاء شاعر زن ایرانی
شاعر زن ایرانی دلارا شرکا
شعر ایران ای وطن دلارا شرکا
ایران ایرانم
ای سرزمین آبا و اجدادم
ای سرچشمه گرفته
از هنر و مهر و دوستی
گنجینه هایت بس دل آرا
عطر هوایت هست
دل انگیز و روح افزا
ایران ای وطنم
تا که هست زمین پیدا
تو باشی سرافراز و جاویدان
( دل آرا شرکاء )
ahuv ck hdvhkd nghvh av;h , ghvh av;h ahuv ck hdvhkd , auv khf ng Hvh av;h , auv , n;gli , ,dd, nghvh av;h , ahuvhki ihd nghvh av;h , auv cdfh nghvh av;h , auv hdvhk nghvh av;h , av;h
ایران ای سرزمین دل آرا
ای روشنی دلها
ای رسته از پلیدی و ظلم و ستم
ای که در اوج بودنت
خواست هر فرزندت
ای جاری شده از مهر مردمانت
ایران وطنم
تو را ساخته اند به زیبایی
مردمانی خوب
در اعصاری طولانی
چه سربلند و رویایی
هست آن عزت و شرف
در وجود هر ایرانی
ایران ایرانم
در هوای پاکت
قلبم می تپد
فقط در عشق تو
سرزمین دل آرا
( دل آرا شرکاء )
شعر ناب دل آرا شرکا
شاعر زن دلارا شرکا
دلارا شرکا شاعر زن
شعر بسیار زیبای ایران دلارا شرکا
شعر عاشقانه دلارا شرکا
Iranian female poet Delara Shoraka
ahuv ck ghvh av;h , ghvh av;h ahuv ck , auv khf ng hvh av;h , auv hdvhk g Hvh av;h , av;h , ahuv nghvh av;h n;gli , auv , svhda nghvh av;h, ;gd\ uharhki nghvh av;h
هم آرزوی تو
در آن ترانه هاست
در آن شبنم گلهاست
در آن آرزوی پروانه هاست
در آن جریان جویبارهاست
در آن نگاه پر از عشق مادر
می توان زیست دل آرا
مادر عزیزم روزت مبارک
( دل آرا شرکاء )
مادرم
تو که تمام وجودت
انبوهی از عشق است
تو را می کشم
با رنگ اقاقیا
تو را می نویسم
با خطی از طلا
( دل آرا شرکاء )
در جهان
واژه مهر
از نام تو
گرفته شده
مادر مهربانم
( دل آرا شرکاء )
مادرم در طوفان های روزگار
تو را دیدم پر صلابت و امیدوار
( دل آرا شرکاء )
مادرم تمام دنیا هم نمیتوانند
از تو و عشق بی پایان تو بنویسند
( دل آرا شرکاء )
مادرم ، عشق از نگاه تو ، متولد شد
( دل آرا شرکاء )
از وجود پر مهرت پدر
زندگیم شده گلگون
تو که خود واژه عشقی
تو که خود
آغاز سرنوشت دل آرایی
از تو رسید همه هستی من
نبض مرا ببین
چه بی وقفه میزند
این نوای آهنگین
از وجود توست
پدر دوستت دارم
( دل آرا شرکاء )
تو را ناگهان دیدم و پسندیدم
آن نگاه زیبایت را
آن شور و عشق و مستی را
دیدم و پسندیدم
ناگهان دل آرای قلبم شدی
تو شدی مونس شبهام
( دل آرا شرکاء )
من و تو بودیم
در آن دیار
من عاشق و تو بی قرار
تو به گرمای تابستان
تو به عشق زمستان
تو به آن ناله شبانه
( دل آرا شرکاء )
مایوس آن زمان نباش
که تو را عاشقانه خواهم
من تو را همره
و هم دیوانه میخواهم
تو را
و آن تنگ نظری هایت را
دیدم و باز
دیوانه وار میخواهمت
( دلارا شرکاء )
جلوه ای کرد رخ شیرین
چون قندت
همی آشفت ، گیسویت
هم گفت
از آن رخ سیمینت
از آن زیبایی بی مثالت
از آن نغمه شیرینت
از آن تمثیل دلربا یت
( دلارا شرکاء )
گرمای دست تو را حس کردم
و افسونگریت را فهمیدم
عشق تو غریب تر
و شگفت آورتر از
عجایب هفت گانه
مرا آواره کردی
در هفت شهر عشق
دل آرا
همچنان مسرور است
به آن نگاه
و گرمای جاودانه
( دل آرا شرکاء )
محو تماشای توأم
تویی که در راستای زمانم
بنشسته ای خوش
گو غم غریبی و غربت
از توست ، از آن
برکت توست
( دلارا شرکاء )
تو را ناگهان دیدم و پسندیدم
آن نگاه زیبایت را
آن شور و عشق و مستی را
دیدم و پسندیدم
ناگهان دل آرای قلبم شدی
تو شدی مونس شبهام
( دلارا شرکاء )
هم جاریست بر لبم
آن نغمه های شیرین تو
در آن چکاوک دل کند آواز
رخ سیمین توست در دلم پیدا
نازنینم امروز عشق تو
جاری شد
در نغمه های شیرین دل آرا
( دلارا شرکاء )
خوشا آن دمی که دل
از آن یار باشد
خوشا آن لحظه موعود
خوشا آن لحظه تیر رس
و آن چاشنی تاروپود
تو در جواب آیی
تو در رکاب آیی
تو در آن لحظه موعود
خوری سوگند جاودانه
تو در آن جام مینا بنگری
و از هستی خویش بدانی
( دلارا شرکاء )
وقتی تو اون لحظه بی تابی میکردی
وقتی که تو اون لحظه نشسته بودی
بر روی صدف جواهر نشان هستی
تو شاه نشین نشین شده بودی
در آن رویای محال هستی
تو و اون لحظه دیدار تو
مرا شاد و مسرور کرد
( دلارا شرکاء )
تو را در رویا یا حقیقت میبینم
تو را در آن جاده بی انتها میبینم
آغوش غریب تو را
بر لب صحرا می بینم
از آن محال دل بریدم و اندیشیدم
بالهایم کجاست من بی تو میمیرم
( دلارا شرکاء )
دل زشوق دیدار تو پرگشود
هم از آن آشیانه
ره بپیمود
دل زتمنای دیدار تو
( دلارا شرکاء )
آخه تو از کدوم ستاره ای
که اندر دل دیوانه ام
هم آشیانه ای
که از شوق دیدار تو سرمستم
همچون عروسی
به گردا گرد تو
گردم گردم
تو اندرون دل خانه ای
( دلارا شرکاء )